سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
امروز: جمعه 103 فروردین 10

در کتاب تاریخ العهد الاخیر من خاندان الکبیر نظر میکردیم ناگاه به نقلی بر خوردیم از نقول ایراد شده در باب زندگی شیخ الشیخات مظهر الطهارات  آن عالم نکته دان آن جد سخن دان خود که حکایتی بود جمیل و کبیر  و در خور شئنکم و پر از نکته . باشد که هزار نکته بگیرید :

نقل گشته است روزی اولاد آن جد بزرگوارمان در بیتی از بیوت بی حد و حسابشان جمع گشته بودندی که ناگاه خبر رسید که دختر دایی پدر بزرگوارشان همی به رحمت خدا پیوست . همگان را بغضی سخت فرا گرفتندی . بعد از طی چند لحظه که آن حاله ی غم پای کنار کشیدی زمزمه ای آشکار و نهان در بین جمعیت ایجاد گشتی در این باب که مگر مادر پدر عظیم الشئن ما یکی دردانه و تک دختر خانه نبودندی ؟

پیران مجلس نکته را بسی تصدیق فرموندی .

هیچ احدی از حضار مجلس به خود اجازه ی بیان نکته هرگز نمی دادی تا ناگه یکی فریاد بر آورد که : یاللعجب پس چه حکمتی است در پس وجود دختر دایی ؟

بحث به درازا کشیدی و اهل بیت انجمن ها کردندی لیک محصولی حاصل نشدی از این بحث بی پایان .

در کتاب عظیم تاریخ العهد الاخیر من خاندان الکبیر بسی حکایات ژرف است از این قبیل من باب خاندان چغلریسن که جد ما بی شک یکی از بزرگترین بزرگان این خاندان است . نکته اینجاست که نویسنده ی مجهول النام این کتاب گوهروار جد الجدان این خاندان عظیم را ابو لوء لوء می داند .

از دیگر حکایات است راجع به پیدا شدن خاله ای نا شناخته در مشهد که گویا جد بزرگوار ما چندین بار از ایشان یاد کرده اند .

و از دیگر حکایات است حکایت ابو عباس محمد ابن شاطر دماوندی و دندانپزشکی که در سن سی سالگی پسر ایشان می شود .

و بدین شرح است که روزی مذکور له به پیش طبیب دندان شناسی می رود و طبیب جوان از او می خواهد که شناسنامه ای برایش بگیرد و پدر جد بزرگوار ما شرط را بر این می گذارد که شناسنامه با نام خانوادگی پدر جد بزرگوار ما باشد . طبیب قبول می کند . عصر که مذکورله به خانه باز می گردد می فرماید : ای اهل بیت شما از امروز یکی بر شمارتان اضافه شد و صاحب یک برادر شدید . اهل بیت در تکاپو افتادند که نکند ایشان بر شمار زنهایشان اضافه کرده اند و مسئله را از وی پرسیدند و جواب شنیدند که : نه آن پسر پسری است سی ساله و به شما محرم . هر چه اهل بیت گفتند چگونه محرم ؟ او گفت زانجا که خودم شناسنامه برایش گرفتم .

و هزاران داستان دیگر است در باب این خاندان که باشد برای بعد

 

امضا : مرید المریدان جدّی

و متنفر المتنفران اباجدّی

ط . و


 نوشته شده توسط طه ولی زاده در دوشنبه 86/5/15 و ساعت 12:20 صبح | نظرات دیگران()
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درباره خودم

نوای زمستان
طه ولی زاده
از زبان یک دانشجوی جامعه شناسی علامه طباطبایی خواهید خواند فردی که کورسو امیدی به آینده دارد : ...

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 31
بازدید دیروز: 26
مجموع بازدیدها: 269292
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه
 
وضیعت من در یاهو
موسیقی وبلاگ من