سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
امروز: پنج شنبه 103 فروردین 9

The mist   یا همان مه از آن فیلم هاییست که حس تلخی به تماشاگر القلا می کند . بعد از دیدنش هم احساس خوشایندی داری و هم یک احساس تلخ گزنده . وقتی تمام می شود فکر می کنیم ای کاش هر گز آن را ندیده بودیم . حاضریم در صورت امکان آن را از حافظه امان پاک کنیم ولی خوب می دانیم که اگر فرصتی پیش آید باز به تماشایش خواهیم نشست .
یادم نیست کجا اما جایی از قول کسی خوانده ام : (( وقتی که چرخ های کافکا از روی ذهن کسی عبور کند ، او دیگر آن آدم سابق نخواهد بود . )) . مه از این نوع آثار است .
مه ، همچون آثار بزرگانی چون سارتر ، کافکا و سلینجر مخاطبش را همزمان دچار لذت و عذابی توامان می کند .
مه ، حکایت نسل بشر است . روایتی که فرانک دارابونت با آن نبوغ خاص خودش از سرگذشت انسان دارد .
فیلم داستان شهر کوچکی است که طوفانی در آن اتفاق می افتد و سپس مهی کل شهر را در بر می گیرد . مهی که در درونش موجودات ماقبل تاریخ زندگی می کنند . نود درصد دقایق فیلم در فروشگاه زنجیره ایی اتفاق می افتد که چند ده تن از مردم برای نجات از دست موجودات عجیب به آن پناه برده اند و داستان تلاش آنها برای رهایی از این بند .
البته اشتباه نکنید ، فیلم به هیچ عنوان و تاکید می کنم ، به هیچ عنوان همچون فیلم های هالیوودیی نیست که موجودات لزج چندش آور در آن موج  می زنند . برعکس در کل فیلم شاید این موجودات ده دقیقه هم در کادر دوربین نیستند اگرچه در طول فیلم ، در پس زمینه ذهن شما حضور دارند .
یکی از زیبا ترین داستان های فیلم ، ادعای رسالت زنیست که خود را فرستاده خدا می خواند و جالب آنکه در آن محیط مملو از وحشت ، پیروان زیادی نیز پیدا می کند . پیروانی که حتی به فرمان او ، همچون ابراهیم انسان را قربانی می کنند و نگاه انتقادی دارابونت به این موضوع که خود به تنهایی ( حداقل برای من ) جای ساعت ها بحث دارد .
(( کافیست دو نفر را در اتاقی کنار هم بگذاریم ، ساعتی نگذشته به دنبال بهانه برای کشتن دیگری می افتند . )) این دیالوگی تکان دهنده است که در اوج و پیک هراس داستان می شنویم .
خالی از لطف نیست که بگویم این فیلم شکه آور ترین پایان بندی را در کل تاریخ سینما داراست ، بی هیچ اغراقی .

و البته موسیقی بی نظیر و استثنایی فیلم . موسیقیی که تم آن بسیار شبیه تم موسیقی فیلم مونیخ ، اثر انتقادی اسپیلبرگ است .
از این کارگردان فیلم هایی نظیر : the shawshank redemption   یا فرار از شاوشنگ  ( که بر اساس داده های imdb  دومین فیلم محبوب تاریخ سینماست ) _ Green mile  یا همان مسیر سبز  ( معروفترین فیلم او در ایران ) _ Majestic و سرزمین شبدرها را دیده ام .


 

..........................................................................................................................................

پ . ن : توقعی مبنی بر دیدن کامنت شما بر این نوشته ندارم زیرا که احتمال کمی دارد که این فیلم را دیده باشید . این متن را بیشتر برای  ماندن احساساتی که بعد از دیدن فیلم در من شکل گرفت در حافظه ام . نوشتم .


 نوشته شده توسط طه ولی زاده در شنبه 87/2/21 و ساعت 10:39 عصر | نظرات دیگران()
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درباره خودم

نوای زمستان
طه ولی زاده
از زبان یک دانشجوی جامعه شناسی علامه طباطبایی خواهید خواند فردی که کورسو امیدی به آینده دارد : ...

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 17
بازدید دیروز: 4
مجموع بازدیدها: 269252
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه
 
وضیعت من در یاهو
موسیقی وبلاگ من