نوای زمستان
به نام آنکه هستی نام از او یافت
همیشه شروع کردن یک کار برام سخت بوده. خیلی طول می کشه تا یه کاری رو شروع کنم. نمی دونم شاید از تنبلی باشه یا شایدم به خاطره محافظه کاری بیش از حده واینکه وقتی می خوام کاری رو شروع کنم همیشه دنبال اینم که جوانب مختلفش رو بررسی کنم.
همیشه از اینکه وبلاگ نویس شم خوشم میومد ولی به خاطر یک سری مسایل طرفش نمی اومدم.
مثلا ترس از اینکه به اینترنت معتاد بشم مخصوصا که دور و برم بودند کسانی که روزی n ساعت کف اینترنت پلاس بودن.
خلاصه زیاد کشش ندم چند روز پیش با آقا طه حرف می زدیم و من بهش گفتم تو که امسال کنکور داری باید بی خیال وبلاگ و وبلاگ نویسی بشی ووقتی که آقا طه پیشنهاد اداره ی وبلاگ خودش رو به من داد و یه خورده هم قلقلک ضمیمش کرد قبول کردم و ایشاللا از این به بعد در خدمتتونم.
حالا از همین جا به عرصه ی وبلاگ نویسی وهمه ی بلاگر ها سلام عرض می کنم.
من سعی میکنم از هز دری سخن بگم و دوست ندارم که به صورت متمرکز به موضوع خاصی بپردازم.
تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
یا علی