• وبلاگ : نواي زمستان
  • يادداشت : خرابش كردند
  • نظرات : 7 خصوصي ، 14 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام.عيدتون مبارك

    خدايا مرا ياري ده تا جامعه ام را بر سه پايه ي کتاب، ترازو و آهن، استوار کنم و دلم را از سه سرچشمه ي

    حقيقت، زيباي و خير سيراب سازم.

    خدايا در برابر هر آنچه انسان ماندن را به تباهي مي کشاند، مرا با نداشتن و نخواستن روئين تن کن...

    معلم شهيد، علي شريعتي..
    سلام داش.احوالت.متن قشنگي زدي.دمت گرم.راستي من تو لينكدونيت نيستم.مگه منو لينك نكردين ولي فكر كنم من شمارو لينكيدم.به هر حال بي خيال.بازم ازين متناي قشنگ بزن.بازم سر بهمون بزن.خوشحال ميشم.

    عشق را در پستوي دلم به دست فراموشي سپردم تا ديگر هيچگاه سراغي از آن نگيرم...

    سلام داداش كوچولو

    دركت ميكنم

    منم زماني كه مامانم اينا تصميم گرفته بودن كه خونه رو عوض كنن خيلي خيلي ناراحت بودم ولي اين اتفاق نيفتاد

    آخيششش

    ولي هميشه قديمي ها ميرن اثرش تو قلب قديمي ها ميمونه و جديدي ها ميمونن با جديدي ها و روزي همون جديدي هاي قديم هاي امروز ميشن

    اصلا گرفتي چي گفتم

    بيا من امشب اپديت كردم

    سلام.بروزم

    سلام

    زيبا بود

    ياد رفتگان براي انسان لازمه.هيچ وقت دير نيست.

    بي فايده نيز نيست.انها به گردنمان حق دارند.

    نكنه شما هم با پست به يادشان هستيد.منظورم اينه كه نسيم صبا قاصد

    شما تا مزارشان است.اينقدر نيز خوبست.

    موفق باشيد

    با سلام و عرض احترام خدمت شما دوست بزرگوار

    در ادامه سلسله جلسات نقد وبلاگها ،
    اين هفته با نقد وبلاگ ديجيتال تروريست (http://digitalterorist.blogfa.com)

    در خدمت شما دوست گرامي هستيم . لذا بدينوسيله از جنابعالي جهت شرکت در اين جلسه دعوت بعمل مي آيد. پيشاپيش ازحضور گرم و صميمي شما تشكر و قدر داني مي شود .

    وعده ديدار ما :

    يکشنبه 25/9/86 ساعت 17 الي 19 - خيابان سيد جمال الدين اسد آبادي ( يوسف آباد ) - خيابان 21 - پارک شفق - فرهنگسراي دانشجو - سراي کتاب

    با تشکر . روابط عمومي

    خاك و گچ و سيمان همه ظاهره و نابود شدني. ذاتا همينطورن . نابود مي شن و نابود مي كنن اونايي رو كه بهشون دل مي بندن. تنها بنايي كه هر روز مستحكمتر مي شه دله. اونجا رو داشته باش.

    سلام. غمگين نبينيمت؟؟

    + هم آوا 
    با آنكه هر دو خونه ي پدر بزرگهايم پا بر جاست اما فهميدمت دوست جان...
    + هم آوا 
    آقاي دو حرفي چرا چنين افكاري از ذهنتان خطور كرد؟!!!چرا بايد كنار گذاشته شوي دوست جان؟!!!!!
    پاسخ

    دوست جان نکه چند وقت بود سر نزدي . ته دلم لرزيد . شرمنده

    مادربزرگ كه تنهايمان گذاشت ، بابا بزرگ خانه را فروخت،با حياطش،درخت هاي گيلاس و گلابي اش،با حوض بزرگش،با همه ي خاطرات شيرينش.

    بابابزرگ كه خانه را فروخت،آنها هم كمتر از يه سال خرابش كردند،برج ساختند و

    همه خاطراتم را كشتند !!! به همين سادگي

    درك ميكنم با اين پستت كاملا همذات پنداري دارم..چند سالي هست خونه پدر بزرگم رو فروختن خوشبختانه طرف ظاهرش رو تغيير نداده اما ميگن توي خونه رو كاملا عوض كرده..سعي ميكنم كمتر از اون كوچه رد بشم هر وقت از دم در خونشون رد ميشم جسمم رد ميشه اما روحم ميره طرف خونه اگه با دوستام باشم كه بغضم رو ميخورم..روحم زنگ در خونه رو ميزنه در بدون سوال باز ميشه ميرم داخل مادر بزرگ با چادر سفيد وايساده پاش ناراحته نميتونه بياد طرفم اونقدر قربون صدقم ميره تا بهش برسم بغلم كنه ببوستم..ميرم تو پدر بزرگ يا تو اتاقش هست يا تو حياط تا منو ميبينه گل از گلش ميشكفه ميبوستم بعد هم وايمستم كنارش از گياه هاي جديدي كه تو باغچش كاشته حرف ميزنه..ياد آوريش با اينكه بغضم رو ميتركونه اما قشنگه خاطراتي كه براي هميشه توي ذهنم حك شدند..هميشه حسرت ميخورم به اونهايي كه هنوز هم پدر بزرگ و مادر بزرگ داردن..حيف...به اميد فرداي روشن براي من? تو و تمام مردم دنيا
    نمرديم و اول شديم