• وبلاگ : نواي زمستان
  • يادداشت : خدا گريه هم مي كند
  • نظرات : 5 خصوصي ، 32 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + رضا 

    سلام

    خانم باب المفتوح

    ممنون كه مجدد كامنت گذاشتيد

    فرموديد « من اگر با عشق در اجتماع فعاليت كنم و غبار اندروني نشيني از رخ بشويم آيا تضمين مي نماييد كه در اجتماع ما وظيفه ام نشود ؟؟؟؟ »

    دو نكته مهم اينجا وجود داره :

    يكي تكليف (وظيفه) و ديگري حق

    ميان اين دو يك تفاوت ظريفي وجود داره

    وظيفه و تكليف يعني اينكه انساني موظف به انجام يك امري هست اين مسوليت جنبه جبري داره و اگر اين مسوليت پذيرفته نشه تبعات حقوقي براي فرد به همراه داره مثل مردي كه موظف به درآمد زايي براي خانواده است و در صورت عدم انجام آن همسر وي امكان اقامه دعوي بر عليه او را دارد

    اما حق ، آن جنبه جبري را كه تكليف واجد آنست ندارد يعني فرد ميتواند و اين حق را دارد كه شغلي را انتخاب و مشغول شود در حاليكه به لحاظ حقوقي موظف به انجام آن نيست

    نكته مهم اينه كه جامعه با عنايت به توانايي زوجين بايد دو اقدام رو صورت بده :

    نخست اينكه مرز حقوق و تكاليف را ميان انسانها قرار دهد كه در آن يك زن در صورتي كه خود خواستار حضور شغلي ، تحصيلي ... بيشتر در جامعه شد از اين حق محروم نشود و از سويي همان زن در صورتي كه خواستار حضور شغلي فعال همچون مرد در جامعه نيست همچون مرد بر او تبعات حقوقي همچون نفقه و ... مترتب نباشد

    اما حقوق و قانون با فرهنگ ميتواند تفاوتهايي داشته باشد

    بله ميپذيرم كه حضور زن در جامعه اگر با تفهيم تفاوت حق و تكليف به عموم جامعه همراه نباشه كم كم مردم حضور شغلي زن در جامعه را يك وظيفه و تكليف ميدانند و نه صرفا يك حق

    بنده اعتقادم اين است كه نه حق او را در انتخاب شغل و ادامه تحصيل ضايع كرد و نه اينكه براي او در اين زمينه ها تكليفي همچون مرد قائل شد كه گاه دشواريهايي را براي او ممكن است رقم بزنه