• وبلاگ : نواي زمستان
  • يادداشت : مقدمه اي بر آپارتايد جنسي
  • نظرات : 2 خصوصي ، 16 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    بسم الله

    سلام

    خيلي جالبه كه غرب و انقلاب صنعتي اينقدر زن رو نجات داده كه از پستو درش آورده زده رو بيلبورد .

    زن از جايگاه تربيت كننده ي خودش رسيده به جايگاهي كه بتونه آزاد بگرده . گور باباي تربيت .

    همين دنياي مدرن كه البته از بين رفته در غرب و دانشجويان به ظاهر رو شنفكر و اساتيد كودن بعد از صد سال از منقرض شدنه مدرنيته بهش روي آوردن و در دوره ي ترنس مدرن به فكر مدرنيته افتادن ياد فمينيست هاي ابله غربي هم مي كنن . كساني كه تنها هدفشون اينه كه تبديل به مرد بشن . يعني ريشه ي موجودي به اسم زن كنده بشه .

    حماقته كه هيچ تفاوتي قائل نشيم بين زن و مرد . حماقته كه باور نكنيم هر كدوم براي موضوعي خلق شدند و اين دو مكمل هم هستند . هر چند كه قرقره كردن كتاب هاي جامعه شناسي 100 سال پيش غرب چيز بيشتري رو بر نمي تابه .

    متاسفم كه دانشجوي روشنفكر ما با ترجمه ي بدون فكر احساس روشنفكري مي كنه .

    دلم مي سوزه كه به دانشجوي روشن فكر ما قبولوندن كه نمي توني توليد علم كني .

    تفاوت هاي روحي و جسمي زن حد اقل امريه كه تفاوت هاي امتيازي رو براي اون ها پيش مي ياره . چرا در بسياري از جا ها وقتي زني به نبرد فرستاده مي شه محكوم مي كنن ؟ اگر قراره يك سان بشه همه چي يكسان بايد بشه . هر چند كه اين امر رو حماقتي بيش نمي دونم .

    كلا انسان مدرن رو موجودي تهي از شعور مي دونم و فمينيست و تمام تيره هاش رو و انسان مدرن .

    جبروتهم تحت اقدام حزب الله .

    پاسخ

    دوست عزيزم . سلام .راستش درست متوجه نشدم که با اين لحن مقضوبانه و اين گفتار پرخاشگرايانه ، قصد بيان تفکر خود را داشتيد و يا خالي کردن احساسات دروني خود را . دوست عزيزم مشکل اينجاست که ما هنوز نمي توانيم حق انتخاب را براي خود زن و در ابعاد بزرگتر خود انسان قائل شويم . برفرض اگر زنان نخواهند که عامل تربيت کننده باشند چه کار بايد کرد ؟ مي دانم البته در ادبيات شما چوب و چماق حرف اول را مي زند . از کتب جامعه شناسيي که در دانشگاه هاي ما تدريس مي شود سخن گفتي . بايد بگويم يا اصلا در جايي به نام دانشگاه نبوده اي . يا اگر خوش بينانه حساب کنيم دانشجوي جامعه شناسي و مشتقاتش نبوده اي . زيرا که در دانشگاه سسر و کار ما با آناتومي جامعه دکتر رفيع پور و توسعه و تضاد و ويرايش سال 2006 کتاب جامعه شناسي گيدنز است . حالا شما از کدام کتاب صد سال قبل سخن مي گويي ، خدا مي داند . برعکس آنچه شما مي فرماييد ، اکثر اساتيد من که مي توانم به جرات بگويم در بهترين دانشکده علوم اجتماعي ايران درس مي خوانم ، مي گويند ، شما برخلاف گذشتگان نه تنها مي توانيد که بايد توليد علم کنيد ، اين را هم از کجا آورديد نمي دانم . حرف شما سرشار از پارادوکس هم هست . من هر جا مي آيم گفتارتان را نقد کنم ، مي بينم خود جمله پيشينتان را با جمله تازه نقض کرده ايد . در آخر ، شما چه بخواهيد و چه نخواهيد ما در عصر مدرنيته متاخر زندگي مي کنيم . به جاي آنکه بنشينيم در کنج خانه و پيا پي از نفهم بودن انسان هاي عصر سخن بگوييم و با اين گفتار انگشت اتهام را به سوي خود نيز دراز کنيم ، پيش از آنکه از اين ديرتر شود چاره اي براي فرهنگ ايراني - اسلاميمان در تطبيقش _ و نه هضمش _ با جريان عظيم جهاني شدن بيانديشيم .