پيامهاي ارسالي
+
وقتي خيل دوستانت را روزها ، ماه ها و شايد سال هاست که نديده اي ، وقتي همپيالگان ديروز سهل از خاطر برده انت ، وقتي آنهايي که در اوج تنهاييشان کنارشان بوده اي امروز بر قله بي کسي تنها رهايت کرده اند
+
با وجود تمام اشتباهاتي که در گذشته انجام داده ام ، نه تنها هيچ هراسي از گذشته ام ندارم بلکه بيش از حد دوستش مي دارم .
+
بي مقدمه با صدايي که فاصله اي با فرياد ندارد مي گويد : خيال کرديد ! شما يک مشت آدم کثيف غربزده _ جاي شکرش باقيه که ما رو داخل آدم حساب کرد _ که هيچي نمي فهميد و مثل خر احمقيد مي خوايد چهره زيباي جامعمون ( اينجا از يک پسوند استفاده مي کند ) رو الکي کثيف نشون بديد .
+
او در سرش خيال دو صد شور و صد فراز
چشمان سالخورده اش انبوه صد شکيب
بر تار خاک خورده ي بي کار خيره
در خاطرش تمام فرود و همه نشيب
+
مشکل نوشتن من از فقر و درد و سرماست ، حال آنکه خود در کنج اتاق گرم بر پشت ميزي نشسته ام که قيمتش دستاورد يک يا چند سال زحمت يک کودک خوردسال است .
+
اسب هاي رشيد قد بلند گردن کش هم براي آنکه صحنه ي اين جنايت را نبينند سر خم مي کردند و مي چريدند . غافل از اينکه دنيا هردنبيل نيست و نظريه ي دارويني در آن وجود دارد . پس رفته رفته از بس که چريدند گردن بلندشان کوتاه شد و شکم زيبايشان چاق و گوش خوش تراششان دراز . شدند خر . به همين سادگي .
+
شب ها که لخ لخ کنان پياده به خانه باز مي گردم ، از ديدن اين همه ماشين ها و خانه هايي که قيمتشان را شماره نيست ، متعجب مي شوم . مي مانم که فاصله ي عرش و فرش چقدر زياد است . مي مانم که اين پسر جوان بيست ساله چگونه و با کدام پول توانسته با چنين دبدبه و کبکبه اي پشت اين ماشين بنشيند . کاش اين از ما بهتران چشم هايشان را بر روي اين همه بد بختي نمي بستند و اينگونه از کاهش فقر و بدبختي سخن نمي گفتند .
+
در كشكيات بخوانيد ( http://kashkiyat.parsiblog.com ) :
اين عدالت خواهي نيست ، اين حق طلبي نيست ، اين اسمها را براي فريب من و تو گذاشته اند . ساده بگويم اسم اين سياست است سياست .
وگرنه چه فرق مي کند ظلم اسرائيل با روسيه ؟ وگرنه چه تفاوتي دارد بيچارگي اين فلسطينيان با آن مردم چچن و يا با آن انسان هايي که در کشورهاي محروم آفريقا به جان يک ديگر افتاده اند ؟ وگرنه چه فرق مي کنند چين با آمريکا که آن آنگونه زيرکانه حکومت هاي ظالم آفريقايي را پشتيباني مي کند و اين آنگونه که مي دانيم از اسرائيل ؟
+
متن منتخب پارسي بلاگ در وبلاگ نواي زمستان با عنوان : خرابش كردند
بغض راه گلويم را گرفت . اشک در چشمانم حلقه زد . سري تکان دادم و با عجله خداحافظي کردم . از اشک هايم خجالت نکشيدم اما دوست داشتم غمم را تنها با خودم تقسيم کنم .
مفتخر ميشم سري بزنيد .
+
سخنم تکراري است ، مي دانم اما وقتي شنيدم خانه را خراب کردند نتوانستم بايستم و نگاه کنم . بي آنکه به کسي بگويم شال و کلاه کردم و به سوي آن خانه ي کودکي هايم رفتم
ممنون و مفتخر ميشم اگر بهم سر بزنيد .
+
تمام روز هاي خوبمان ،
تمام عمر من ،
در مسلخ نگاهت ،
به دست جلاد سنگ دل روزگار افتاد است
خوشحال ميشم سري بزنيد
+
دلشوره ي عجيبي دارم ، از آن دلشوره هايي که سال هاست به سراغم نيامده . دستم به هيچ کار نمي رود ، حتي نوشتن هم برايم سخت شده است .