نوای زمستان
امروز جلوی خونمون رو سیمان کرده بودن.
سیما ن هنوز خیس بود.
جای پای یه کلاغم مونده بود روی سیمان ها.
دیدیم جای پای کلاغه حالا حالا ها می مونه.خواستم منم پامو بذارم روش تا یه عمری جاش بمونه.
ولی دیدم اگه جای پای من قراره گند بزنه به قیافه ی شهر همون بهتر که نمونه.