نوای زمستان
سلام
دوستان عیب من بی دل گریان شده ام از دست دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو آمدی و من از خود به درک اصلا من نمیدونم چرا تو این کنکور یک نفر هم نمی گه من بد دادم . هر چی می گم بابا مگه لگاریتم چهار ممیز هفتاد و پنج نمی شه بدیهیات تصوری ؟ فقط بهم می خندن . می گم بابا مگه سعدی نمی گه : پیر مرد یل جهان دیده ..... زیر تستای منطق زاییده ؟ اونوقت شما می گین من کنکورو خوب دادم ؟ هرچی می گم عزیز من تمام فرمول های ریاضی در جریان جامعه پذیری به توان صد می رسند و لوب آهیانه رو اگر تقسیم بر آقا محمد خان قاجار بکنیم جواب میشه جمله مجهولی بدون مفعول ناگذر یا حتی اگه بیایم تمام آرایه های شعر های ایرج میرزا رو به توان سن بلوغ دختران دوسال زودتر از پسرهاست ، بازم میخندن . آخه شما کهاهل فهمید بگید مگه اینطورنیست که صنعات خمس همون احکام ثلاثه ؟ اصلا اگه آأم یه نخود عقل داشته باشه می فهمه که ثالث و خمس با هم برابرند اونوقت اینا می گن نه . تازه اینا که خوبه زنگ زدم به یکیشون ، برگشته می گه : اون شعری که تو ادبیات عمومی اومده بود برا میرزاده عشقیه . یکی نیست بگه آخه بی سواد شعر : حافظ به خود نپوشید این خرقه ی می آلود ...... کجاش برا میرزاده عشقی ؟ بابا خود مولوی داره تو شعر اسمشو داد میزنه اونوقت می گن فلانی .
اوه اوه ولی یه سوال اومده بود که به جا سه تا گزینه چهار تا گز ینه داشت نوی عربی عمومی هم بود . درست یادم نیست ولی یه جوری راجع به مشتق گیری و تساعد هندسی بود ......
خلاصه که الان حالم یه ذره خوب نیست باید برم بخوابم حالم بیاد سر جاش .
..................................................
پ.ن : این یادداشت رو دقیقا بعد کنکور نوشتم ولی امروز گذاشتمش رو وب .