سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
امروز: سه شنبه 103 اردیبهشت 4

وقتی که در منجلاب افکار نامشخص بی انتهایت غرق می شوی ، هنگامی که گمان می کنی تمام دنیا شمشیر را برایت از رو بسته است ، هنگامی که دست امید از زمین و زمان می کشی و امید آمدن سواران خرامنده خورشید را در دل دفن می کنی ، وقتی احساس می کنی سهمت از آیندگان تنها آب دهانشان بر سنگ در هم شکسته گورت خواهد بود ، هنگامی که از همه چیز دست کشیده ای و دل و دست از هر چیز و هر کسی بریده ای ، گاهی پیش از آنکه از تنها روزنه ی باقی مانده گلوله ای به مغزت شلیک شود افکاری از منظرت می گذرد که جایی برای حسرت خوردن نمی گذارند . مغرورت می کنند به آنچه هستی و چه لذتی از این بالا تر ؟ به این فکر می کنی که در طول زندگیت با چه افراد نازنینی آشنا شده ای و چه بسیار دوستانی که ثانیه های با آنها بودنت پاداشیست اما نه به حقیری بهشت ناچیز خیالی .
امروز روز میلاد دو عزیز بسیار عزیز است . آنقدر عزیز که منی که دائما فراریم از مناسبتی کردن این دفتر ، وادار شده ام به نوشتن از ایشان و برای ایشان .
انسان هایی که وجودشان به تنهایی مصداق آیه ی : (( فتبارک الله احسن الخالقین )) است و بی شک بدون وجود آنها ، خدا هرگز جرات بیان این کلام را نمی داشت .
انسان هایی که مهم ترین ویژگیشان ، داشتن خود مشخصی است . خودی دوست داشتنی . خودی که رنگ و بوی تقلید را ندارد . خودی که سایه ندارد .
قلمم خوش نمی رقصد و گویا باز هم سر لج دارد با من لجوج ، چندیست بیگانه شده ایم . نه او با نای دل من می رقصد و نه من با رقص او دلتنگیهایم را می توانم فروخورم .
خانم احمدنیای عزیز ، میلادتان را نه به رسم عرف و تعارف که به اخلاص کودکانه ی خویش که تنها یادگار باقی مانده ی آن دوران است عزیز می دارم و می بالم به اینکه دنیا کوره راهم را گره زد بر شاهراه شما .
نیکوی شاد . نیکوی دوست داشتنی ، بیست سالگیت را نیز همچون تک تک روزهای گذشته ات شاد بدار و به این بیاندیش که چه دهه و چه دهه های زیبایی را پیش رو خواهی داشت . غمگینیت را آنگونه که به خودت گفتم با تک تک سلول هایم حس می کنم اما به قول نادر ابراهیمی : (( من نمی گویم که در این راه پر افت و خیز زندگی هرگز نباید ناامید شد اما به امید بازگردیم پیش از آنکه نامیدی نابودمان کند . )) . مخواه و می دانم نمی خواهی که همچون دیگران خواهر خطابت کنم که باور دارم انسان ها حرف هایشان را پیش از آنکه بر زبان آورند با قلبشان فریاد می کشند و بعضی واژه ها از تکرار و تکرار شدن ارزش خویش را از دستداده اند .
روز های پر امیدی را برایت آرزو دارم .

 نوشته شده توسط طه ولی زاده در دوشنبه 87/3/13 و ساعت 12:35 صبح | نظرات دیگران()
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درباره خودم

نوای زمستان
طه ولی زاده
از زبان یک دانشجوی جامعه شناسی علامه طباطبایی خواهید خواند فردی که کورسو امیدی به آینده دارد : ...

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 5
بازدید دیروز: 2
مجموع بازدیدها: 269583
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه
 
وضیعت من در یاهو
موسیقی وبلاگ من