• وبلاگ : نواي زمستان
  • يادداشت : خدا گريه هم مي كند
  • نظرات : 5 خصوصي ، 32 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3      >
     
    با سلام. براي اولين بار سايت دانلود فيلم با دوبله ي فارسي راه اندازي شد.

    آره واقعا :

    "خدا براي پسرها گريه نمي کند ؟ "
    _ " نه پسر جان . پسرها فراموش کارند . با يک غوره سرديشان مي شود و با يک کشمش گرميشان ... " ))

    متنت عالي بود با اجازت يه كپي از روش برمي دارم

    سلام.نمي دونم چرا کامنت قبلي اونطوري شد!!!!بعراز اينکه خونديش حذف کن.

    + بيقرار رفتن 

    ديگر سکوت بايد کرد تا به آخر ......

    نمي‌دونم ديگه کي به اين دنياي مجازي باز گردم

    اما فعلاً مي‌رم.

    دوستهاي من، اونايي که اذيتشون کردم

    اونايي که فهميدنم و حسم کردن

    نمي‌دونم اونايي که برام آف گذاشتن

    اونايي که گفتن بنويسم

    اونايي كه ميخوان نباشم و مي گن بيهوده مي‌نويسم

    از همه ممنونم

    خداحافظي نمي کنم

    فقط رفتم،برگمانم بازگشتم مانده در يک شک!

    پاسخ

    اما من مطمئنم که بر مي گرديد
    + در بسته!!!!!! 
    خدايا به ما توفيق آن را ده که هر آنچه را شکستيم دل نباشد
    + پسوردم كار نمي كنه 

    مغزم ديگه هنگ كرده شاه كليد حل معضلات جامعه ما سكوتست

    + پسوردم كار نمي كنه 
    گروه هكري آريانا ممنونم ازتون ... شايد دليلش شايد نوشتن عبارت حاكمان نالايق بود نه لايقند و باکفايت و با تدبير و سياستمدار و کاردان و همه چيز دان ...از ما بهتران را نقد به چه کار آيد ...همان بهتر كه سکوت
    + رضا 

    فرموديد: «در اندرون من خسته دل چيزي است كه نمي توانم به زبان بياورم و به قول معروف داغي بر سينه ام نهاده اند اين مدت كه بدبين شده ام به جنس مخالفم»... و ... «حق با شماست من تسليمم و متهم اصلي منم كه جرات بيان ندارم »

    وقتي عدالت رعايت نشود بدبيني و عدم اعتماد اولين ثمره آنست فرهنگ مسلط بر جامعه اين فرصت را به زنان براي بيان معضلات و چالشهاي فردي و اجتماعي شان نميدهد نتيجه اش سكوت و بدبيني به جنسيت مخالف

    اينجا دادگاه نيست كه فردي محكوم شود و تسليم و ديگري پيروز ... تصور ميكنم شما خانم باب المفتوح ، جناب طه و بنده اگر بحثي با هم داشته ايم صرفا براي كمك به همديگر در تحليل مسائل مربوط به زنان بوده و نه تسليم يكي و پيروزي ديگري ... و قطعا محفلي براي سنجش ميزان مطالعه و .. كه فرموديد نيست تنها براي تبادل نظر ميان شهروندان يك جامعه بود كه شما بنده و طه عضوي از آنيم و خوشحالم كه شما به عنوان يك زن حس دروني تان را تا آنجايي كه محدوديتها اجازه ميدهد طرح كرديد كه هر چند به بحث ميان ما انجاميد اما لازم بود كه سو تفاهمات بر طرف شود حتي اگر سو تفاهم هم بر طرف نشود باز هم گفتگو ارزش ذاتي خود را دارد چون شاه كليد حل معضلات جامعه ما گفتگوست

    ممنون كه به فكر بنده بوديد تا خاطرم مكدر نشه ، معمولا بچه هاي علوم انساني نسبت به نقد حساسيت كمتري دارند چون بحث و جدل و مناظره بخش مهمي از وظايفشونه بنده

    خوشحال ميشم اگر نقدي داريد بفرمائيد حتي اگر اتهام باشه كه به قول شما هر چه از دوست رسد نيكوست ...حتي بر چسب اتهام

    از جناب طه هم ممنونم

    در پناه حق

    + رضا 

    سلام

    خانم باب المفتوح

    ممنون كه مجدد كامنت گذاشتيد

    فرموديد « من اگر با عشق در اجتماع فعاليت كنم و غبار اندروني نشيني از رخ بشويم آيا تضمين مي نماييد كه در اجتماع ما وظيفه ام نشود ؟؟؟؟ »

    دو نكته مهم اينجا وجود داره :

    يكي تكليف (وظيفه) و ديگري حق

    ميان اين دو يك تفاوت ظريفي وجود داره

    وظيفه و تكليف يعني اينكه انساني موظف به انجام يك امري هست اين مسوليت جنبه جبري داره و اگر اين مسوليت پذيرفته نشه تبعات حقوقي براي فرد به همراه داره مثل مردي كه موظف به درآمد زايي براي خانواده است و در صورت عدم انجام آن همسر وي امكان اقامه دعوي بر عليه او را دارد

    اما حق ، آن جنبه جبري را كه تكليف واجد آنست ندارد يعني فرد ميتواند و اين حق را دارد كه شغلي را انتخاب و مشغول شود در حاليكه به لحاظ حقوقي موظف به انجام آن نيست

    نكته مهم اينه كه جامعه با عنايت به توانايي زوجين بايد دو اقدام رو صورت بده :

    نخست اينكه مرز حقوق و تكاليف را ميان انسانها قرار دهد كه در آن يك زن در صورتي كه خود خواستار حضور شغلي ، تحصيلي ... بيشتر در جامعه شد از اين حق محروم نشود و از سويي همان زن در صورتي كه خواستار حضور شغلي فعال همچون مرد در جامعه نيست همچون مرد بر او تبعات حقوقي همچون نفقه و ... مترتب نباشد

    اما حقوق و قانون با فرهنگ ميتواند تفاوتهايي داشته باشد

    بله ميپذيرم كه حضور زن در جامعه اگر با تفهيم تفاوت حق و تكليف به عموم جامعه همراه نباشه كم كم مردم حضور شغلي زن در جامعه را يك وظيفه و تكليف ميدانند و نه صرفا يك حق

    بنده اعتقادم اين است كه نه حق او را در انتخاب شغل و ادامه تحصيل ضايع كرد و نه اينكه براي او در اين زمينه ها تكليفي همچون مرد قائل شد كه گاه دشواريهايي را براي او ممكن است رقم بزنه

    در پايان جناب رضا فرموديد متهم كردن شما از طرف من البته اتهام جالبي ست قبول دارم خودم هم موقع نوشتن جملات ديروز و متهم ساختن شما خنده ام گرفته بود چون اذعان مي كنم بي تقصيريد ولي خب قبول كنيد هر چه از دوست رسد نيكوست ...حتي بر چسب اتهام جناب ولي زاده از شما هم ممنون كه از درد مي نگاريد و همين طور از سخنان جناب رضا حمايت كرديد تا اين اتهام من خاطرشان را مكدر ننمايد در پناه حق و روزهاي مملو از موفقيت داشته باشيد
    + باب المفتوح 
    احساس ميكنم سوادم و جامعه شناختي ام و مطالعه ام آنقدر كم است كه به پاي شما دانشجويان علم روز نمي رسد و لذا بحث را ادامه نمي دهم اما تجربه ام آنقدر زياد است كه كامم را تلخ ساخته و مخاطبين را ناشاد ولي حس دروني ام باز هم مرا وادار مي كند تا بر دستان خداوند عزيز بوسه زنم كه مرا مرد آنهم از نوع ظالم نيافريد حالا رحمت باشم يا شقوت مهم نيست
    + باب المفتوح 
    جناب رضا فرموديد:

    ما افسوس بر وضعيتي ميخوريم که حقوق زنان در فرهنگ ، سياست ، اقتصاد و ساير ساحت هاي فردي و اجتماعي لحاظ نميشه همانطور که حتي حقوق مردان در مواردي نقض شده همانطور که حقوق معلمين ، کارگران ، دانشجويان و ساير نيروهاي اجتماعي نقض شده ... حق با شماست ولي تصور كنيد در كشوري باشيم كه حقوق همه اصناف توسط حاكمان نالايق ضايع مي شود و در اين بين باز حق زنان توسط مردان اطرافشان از بين مي رود به اصطلاح نور علي نور مي شود چون به قول فرمايش جناب طه من زن اندروني نشين مردان نيستم و باز هم بر مي گردد به اينكه معتقد بودم و هستم كه قصد خداوند هم خانه نشيني زن نبوده و نيست بلكه اشتغال را وظيفه زن نمي داند...من اگر با عشق در اجتماع فعاليت كنم و غبار اندروني نشيني از رخ بشويم آيا تضمين مي نماييد كه در اجتماع ما وظيفه ام نشود ؟؟؟؟نمي دانم احساس مي كنم منظورم را نتوانستم برسانم ...وقتي موافق حرفهاي شما هستم ولي در اندرون من خسته دل چيزي است كه نمي توانم به زبان بياورم و به قول معروف داغي بر سينه ام نهاده اند اين مدت كه بدبين شده ام به جنس مخالفم شرمنده ...اما قبول بفرماييد كه سخت است وقتي بخواهي دردت را بگويي ولي نتواني ...حق با شماست من تسليمم و متهم اصلي منم كه جرات بيان ندارم ...رحمت خدا بر شما باد

    + باب المفتوح 

    اول از همه صبح بخير جناب رضا و آقاي ولي زاده

    من قصد چالش انداختن نداشتم به نظرم با نظريات شما موافقم ولي آنچه مرا ديروز چنين برآشفت در متن زنان نبودن و تنها نوشتن و اظهار همدردي بود كه مقصودم از بيرون گود بودن مردان و افسوس بر زنان همان بود ولي بهرحال جاي شكرش باقي است كه مدافع حقوق زنان هستيد

    جناب رضا فرموديد:گام اول براي رهايي از هر نوع ستمي پذيرفتن واقعيت وجودي ستم است و نه انکار آن حال به هر ميزاني باشد که آن بحث ديگري ميطلبه...من منكر ستم بر زنان در هيچ قسمتي از كامنتام نبودم و خودم نيز مثالهايي در اين باب زدم ...منتها عرض كردم خدا را متهم نكنيم .به نظرم ميرسد هر سه يك بحث رو ميكنيم و فقط سوء برداشت من بوده كه به قول جناب طه: اما متاسفانه بايد بگويم زود در مورد اين کتاب قضاوت کرديد . کتاب کتابي است در مورد تقابل نسل ها و آينده کشي نسل هاي جديد به توسط نسل هاي قبليشان حق با شماست شايد زود قضاوت كردم ...و با توضيحات جناب رضا سوء تفاهمم برطرف شد چون باور كرده بودم قصد نويسنده زير سوال بردن خلقت زن بود

    زيبا بود
       1   2   3      >