سلام
خانم باب المفتوح
ممنون كه مجدد كامنت گذاشتيد
فرموديد « من اگر با عشق در اجتماع فعاليت كنم و غبار اندروني نشيني از رخ بشويم آيا تضمين مي نماييد كه در اجتماع ما وظيفه ام نشود ؟؟؟؟ »
دو نكته مهم اينجا وجود داره :
يكي تكليف (وظيفه) و ديگري حق
ميان اين دو يك تفاوت ظريفي وجود داره
وظيفه و تكليف يعني اينكه انساني موظف به انجام يك امري هست اين مسوليت جنبه جبري داره و اگر اين مسوليت پذيرفته نشه تبعات حقوقي براي فرد به همراه داره مثل مردي كه موظف به درآمد زايي براي خانواده است و در صورت عدم انجام آن همسر وي امكان اقامه دعوي بر عليه او را دارد
اما حق ، آن جنبه جبري را كه تكليف واجد آنست ندارد يعني فرد ميتواند و اين حق را دارد كه شغلي را انتخاب و مشغول شود در حاليكه به لحاظ حقوقي موظف به انجام آن نيست
نكته مهم اينه كه جامعه با عنايت به توانايي زوجين بايد دو اقدام رو صورت بده :
نخست اينكه مرز حقوق و تكاليف را ميان انسانها قرار دهد كه در آن يك زن در صورتي كه خود خواستار حضور شغلي ، تحصيلي ... بيشتر در جامعه شد از اين حق محروم نشود و از سويي همان زن در صورتي كه خواستار حضور شغلي فعال همچون مرد در جامعه نيست همچون مرد بر او تبعات حقوقي همچون نفقه و ... مترتب نباشد
اما حقوق و قانون با فرهنگ ميتواند تفاوتهايي داشته باشد
بله ميپذيرم كه حضور زن در جامعه اگر با تفهيم تفاوت حق و تكليف به عموم جامعه همراه نباشه كم كم مردم حضور شغلي زن در جامعه را يك وظيفه و تكليف ميدانند و نه صرفا يك حق
بنده اعتقادم اين است كه نه حق او را در انتخاب شغل و ادامه تحصيل ضايع كرد و نه اينكه براي او در اين زمينه ها تكليفي همچون مرد قائل شد كه گاه دشواريهايي را براي او ممكن است رقم بزنه