• وبلاگ : نواي زمستان
  • يادداشت : خدا گريه هم مي كند
  • نظرات : 5 خصوصي ، 32 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + باب المفتوح 
    من بدنيا آمدم اما خدايا نگريست و زار هم نزد ...خداوند هر كه را مي آفريند لبخند ميزند چون كار بي حكمت نمي كند از خداوند ممنونم كه مرا بدنيا آورد و با انواع مشكلات آهن تنم را آبديده نمود و اكنون بر دستانش بوسه ميزنم چون از آفرينش من حكمتي داشت ... من خوشحالم كه مرد نيستم و زني با انواع مشكلات ... درونم تهي نيست و افسرده نيستم ... خوشحالم كه خدا مرا آفريد و زن آفريد ...چون زودتر از مردان از ديدن درد هم نوعم به گريه بيفتم و دست مهر به سويش دراز كنم ...من بي كفايتي مردان مردي ضجه ميزنم كه عدم دركشان اين همه مشكلات را بوجود آورد ...مرداني فراي اين وبلاگ و مخاطبينش ...مرداني كه آرزو ميكنم كاش خدا آنها را نيافريده بود ... اگر جهان همه مونث بودند هيچ ظلمي به هيچ كسي نميشد ... چون خداوند عاطفه را در وجود زنان گذاشت ... فمينيست نيستم اما متن اقتباسي شما كمي به دوران جاهليت و مرداني كه دختران را با خواري زنده به گور ميكردند شباهت داشت ...من افتخارم اين است كه رحمت خدايم بر زمين
    پاسخ

    سلام . ممنونم از نظرتون . از درد حرف زدن نشانه تهي بودن نيست ! اتفاقا برعکس شما در من شمه هايي از فيمينيستي وجود دارد . و معتقدم دختراني که ديروز زنده به گور مي شدند هزار برابر خوشبخت تر از دختران امروز سرزمين منند !هر انساني رحمت خداست بر زمين اما اين تضادي با دردي که بايد بکشد و ناراحتي خدا از درد مخلوقش ! ندارد .