نوای زمستان
باغ بی برگ است
ابر خشم آلود
شیشه ها تب دار ، عرق کرده
باغبان بی کار .
پرسه و شبگردی ما در خزانی غم زده
باد وحشی
گریه ی دیوار
پاسبان خسته ی ماتم زده .
دست ما در دست یکدیگر
جنگل شولای عریانی ،
باغ بی برگی ،
نغمهی غمناک باران شبانگاهی ،
برگ پاییزی :
بانگ آگاهی
.......................................................................................
شعر از خودم
پ . ن : عبارت (( جنگل شولای عریانی )) ازشعر : (( باغ بی برگی )) اخوان بزرگ برداشت شده است